اگر ظریف با خودکار کراس برجام را امضا می کرد

اگر ظریف با خودکار کراس برجام را امضا می کرد

اگر ظریف با خودکار کراس برجام را امضا می کرد ، آمریکا از برجام خارج نمی شد!

نکته:” داستان اگر ظریف با خودکار کراس برجام را امضا می کرد ؛” خیالی است و صرفا با اسامی واقعی پیوند خورده است. هدف از نگارش آن معرفی خودکار کراس می باشد.

فضای حساس و پر التهاب جلوی درب شیشه ای آبی رنگ هتل کوبورگ و اطراف آن کم از فضای حاکم بر داخل آن نداشت و به گونه ای بود که اگر یک فرد عادی از آن طرف ها عبور می کرد قطعا خیل عظیم خبرنگاران و همهمه آنها و حضور نیروهای امنیتی توجهش را جلب می کرد.

آنها روزها و ساعت ها بود که منتظر شکار خبر بودند و هنوز تا آن لحظه چیز خاصی از این مذاکرات گیرشان نیامده بود. اما اگر دقت می کردی در بین خبرنگاران شخصی وجود داشت که یک عینک دودی به چشم زده بود و با تیپ و ظاهری کت و شلواری والبته شیک و پیک و بدون اینکه تجهیزات خبرنگاری داشته باشد یا اصلا خبرنگار باشد، ایستاده بود و به دقت اطراف هتل و ساختمان مجلل ستون دار آن را نگاه می کرد.

عصر یکشنبه بود و کم کم خبرنگاران و اهالی رسانه داشتند به این نتیجه می رسیدند که آن روز هم خبر خاصی از این مذاکرات نخواهند شنید که یهو از بالکن طبقه دوم هتل کوبورگ که مشرف به محل قرارگیری اهالی رسانه و خبرنگاران بود، محمد جواد ظریف به همراه عراقچی بیرون آمدند و ظریف  با لبانی خندان برای خبرنگاران دست تکان داد و ظاهر کار چنان نشان می داد که گشایشی در کار بوده است.

اگر ظریف با خودکار کراس برجام را امضا می کرد

چند لحظه ای آنجا بود و سپس به داخل برگشت و باز لحظاتی بعد مجدد به محل بالکن آمد و در حالی که برگه ای در دست چپ داشت و سعی می کرد با اشاره بدان از پیشرف کار سخن بگوید، از همانجا سعی کرد با خبرنگاران صحبت کند. لذا چون صدا به سختی یا اصلا نمی رسید با اشاره حرف می زد، اما با اینحال شخصی که ازش صحبت کردیم که در بین خبرنگاران ایستاده بود سریع با دیدن ظریف تا جایی که ممکن بود و نیروهای امنیتی اجازه می دادند نزدیک به بالکن محل ظریف در بیرون از محوطه هتل قرار گرفت

و از همانجا خطاب به ظریف در حالی که خودکاری در دست داشت و بدان اشاره می کرد و به جهت دوری مسافت و برای اینکه صدا به ظریف برسد، در میان شلوغی صداها به مانند سایرین می بایست فریاد می زد تا شاید صدا به ظریف برسد، پس فریاد زد و گفت:

_دکتر ظریف … دکتر ظریف …  با خودکار کراس امضاء کنید!

و چند بار این جمله رو تکرار کرد و اهالی رسانه وقتی این جمله را می شنیدند با تعجب به او نگاه می کردند و این پیشنهاد و این شخص برایشان عجیب می نمود. ظریف هم که نه صدایش می رسید و نه صدایی می شنوید پس از دقایقی بالکن را ترک کرد و به داخل هتل بازگشت.

اما شواهد امر و اشاره ها و لبخند های ژکوند ظریف نشان می داد که موفقیت هایی حاصل شده و ممکن است توافقی در کار باشد. لذا این موضوع یعنی توافق در مذاکرات، بیشتر آن مرد مرموز حاضر در بین خبرنگاران را به تب و تاب انداخت تا جایی که یکی از خبرنگاران به او نزدیک شد و گفت:

_سلام آقا چیه چی شده؟

لحظه ای به خبرنگار اعتنا نکرد ولی بعد با نگاه و رفتار سردی گفت:

_هیچی، چیزی نشده

_آخه دیدم خیلی بی قراری، تازه داشتی به ظریف می گفتی با خودکار کراس امضاء کنه! واسم جالب بود گفتم بیام ببینم موضوع چیه و اگه کاری از دستم بر میاد واست انجام بدم!

_کاری که نه؛ فقط می خواستم بهش بفهمونم که با خودکار کراس امضاء کنه اگه می خواد توافق پایدار بمونه، ولی تا این لحظه موفق نشدم باهاش صحبت کنم و راجب این موضوع بگم.

_چطور مگه؟ اصلا فرقش چیه؟

_خب یه مسائلی هست که نمیشه عنوان کرد و گفت

_عجب!

پس از مکثی کوتاه در ادامه گفت:

_ ببین من خبرنگار روزنامه «پارس دیلی نیوز»  هستم و می تونم از طریق یکی از دوستان که اینجا هم حضور داره با عراقچی ارتباط برقرار کنم تا پیامت رو به ظریف برسونه، اما باید بدونم دقیقا پیغامت چیه؟

_نمی تونم راجبش توضیح بدم فقط باید با خود ظریف در میون بذارم، خودم رابط های قویتری برای ارتباط با ظریف داشتم ولی بخاطر اینکه اقدام از اون طریق ممکن بود قضیه رو لو بده که من با ظریف دیدار داشتم یا باهاش صحبت کردم، منصرف شدم و گفتم بیام اینجا تا شاید خودم بتونم به صورت ناشناس امکان صحبت باهاش رو پیدا کنم و حرف بزنم.

خبرنگار روزنامه پارس دیلی نیوز کمی دقیقتر به چهره آن مرد مرموز نگاهی انداخت و شاید داشت به دیوانگی و توهم یا امکان جدی بودن حرف های این مرد فکر می کرد لذا پس از کمی تأمل، در ادامه صحبت های او گفت:

_باشه هر طور صلاحه قربان، در هر صورت کاری اگر داشتی من همینجام

سپس خبرنگار خداحافظی کرد و به سمت وسایلش در چند قدم آنطرف تر برگشت. اما آن مرد مرموز همچنان همانجا ایستاد و شاید داشت به موضوع کمک گرفتن از این خبرنگار فکر می کرد، چون لحظاتی بعد به سراغ خبرنگار آمد و او را به گوشه ای فراخواند وگفت:

_این قضیه ای که گفتید امکانش هست؟

خبرنگار خودش را به کوچه علی چپ زد و گفت:

_کدوم قضیه؟

_همون که گفتید می تونید پیغام من رو از طریق آقای عراقچی به ظریف برسونید!

_آها فهمیدم، آره میشه ولی آخه چه پیغامی؟! برم بگم یکی اومده میگه با خودکار … چی بود اسمش؟

_خودکار کراس

_آها بگم یکی اومده میگه با خودکار کراس امضاء کنید؟ به نظرت خنده دار نیست؟!

_نه من که نگفتم فقط این رو بگین داستانش مفصله و یه نامه دارم که به دست ظریف برسونید.

_خب قربونت زودتر بگو کم کم داشتم به عقلت شک می کردم

_خب حالا می تونید یا نه؟

_بله اتفاقا تا یک ساعت دیگه یه جلسه خبری اختصاصی با آقای عراقچی داریم، نامت رو بده بهشون میدم

_امکانش هست خودم بیام نامه رو بدم؟

_نه چون این جلسه از قبل هماهنگ شده و کسانی هم که اجازه حضور در جلسه خبری رو دارند از قبل معرفی شدند.

_بسیار خب قبل رفتن به جلسه خبری به من اطلاع بدین نامه رو بدم زحمتش رو بکشید

_باشه بهت خبر میدم، همین دور و اطرافی دیگه؟

_آره همین جا هستم

حدود نیم ساعت بعد به گروه خبرنگاران روزنامه پارس دیلی نیوز خبر داده شد که برای شرکت در جلسه خبری با عراقچی در سالن اجتماعات هتل کوبورگ حاضر باشند. همان لحظه بود که خبرنگار این روزنامه طبق قولش به آن مرد مرموز خبر داد و او نیز نامه ای کوچک از جیب بغل کتش در آورد و به او داد و سپس گفت:

_لطفا اینو به آقای عراقچی بدین و بگین حتما برسونه دست آقای ظریف

_باشه میدم بهشون

_لطف می کنید

سپس دقایقی بعد گروه خبری پارس دیلی نیوز وارد هتل کوبورگ شدند و آن مرد مرموز نیز همان اطراف بیرون هتل منتظر ماند. ساعتی بعد که گروه خبری بیرون آمدند وی به سراغشان رفت و جویای نامه شد و خبرنگار هم اذعان کرد که نامه را داده و تاکید کرده که حتما به دست آقای ظریف برسد. مرد مرموز چهره ای گشاده و توأم با لبخند به خود گرفت و از آنها تشکر کرد و چون دیگر غروب بود و هوا هم تازه داشت تاریک می شد و بعضی خبرنگارها هم داشتند می رفتند از آنها خداحافظی کرد و به هتلی که در آن نزدیکی ها گرفته بود رفت.

2ساعت بعد حدود ساعت های 9 شب گوشی تلفن آن مرد مرموز زنگ خورد، گویا از طرف هیئت مذاکره کننده ایرانی حاضر در هتل کوبورگ بود. جواب داد و کسی آن سوی خط پرسید؟

_آقای بهروز والاناهید؟

_بله خودم هستم

_من از طرف آقای عراقچی با شما تماس می گیرم اگه امکانش هست تا نهایتا 1ساعت دیگه با شما در میدان تئودور هرتزل روبروی هتل کوبورگ دیدار کنیم

_بله حتما، هتل من نزدیک هتل کوبورگ هست، خدمت می رسم

_بسیار خب، رسیدید اونجا با این شماره تماس بگیرید. منتظر تماس شما هستیم

_باشه می بینمتون

حدود ساعت 10 شب به وقت وین اتریش بود که دکتر بهروز والاناهید به میدان تئودور هرتزل رسید و سپس به فردی که با وی ساعتی قبل تماس گرفته بود زنگ زد. آنها که با یک سواری گلف مشکی در محل منتظر بودند، متوجه او شدند و سپس یک نفر از ماشین پیاده شد و به طرف او آمد. پس از سلام و احوالپرسی مختصر از دکتر والاناهید پرسید:

_ دکتر والاناهید این جسارت منو می بخشید اما ممکنه کارت شناسایی شما رو ببینم؟

_ بله حتما

و از جیب کتش کارت شناسایی خود را در آورد و به آن نشان داد. او پس از بررسی کارت و اطمینان از درستی مشخصات صاحب کارت، دکتر والاناهید را با احترام خاصی دعوت کرد تا به داخل ماشین بیاید و هر دو سوار ماشین شدند. بجز آن دو نفر یک راننده هم بود. سپس مردی که دکتر را به داخل ماشین هدایت کرده بود پرسید:

_دکتر والاناهید من خیلی خوشحالم از دیدار شما فقط به من گفتند که شما در نامه درخواست کرده بودید که دیدار خارج از محل هتل کوبورگ باشه و برای همین ما دیداری ترتیب دادیم بین شما و جناب آقای عراقچی در سفارت ایران، اگه اجازه می فرمایید این دیدار رو اونجا داشته باشید.

_بله ایرادی نداره

_خب پس بذارید اطلاع بدم

سپس با گوشی همراه به کسی که ظاهرا خود آقای عراقچی بود زنگ زد و سپس راهی سفارت ایران در اتریش شدند.

در واقع دکتر بهروز والاناهید داماد ایرانی الاصل جان کری وزیر امور خارجه آمریکا بود که بخاطر ارق ملی و علاقه به وطن آبا اجدادیش ایران، این همه راه را از آمریکا تا به محل مذاکرات در اتریش آمده بود تا بدور از چشم پدر زنش جان کری، چیزهایی مهم و اساسی که درباره برجام از پدرزنش شنیده بود و می دانست از جمله آینده برجام با مقامات ایرانی حاضر در هتل کوبورگ از جمله شخص محمد جواد ظریف در میان بگذارد و حالا خود را در چند قدمی مقامات حاضر در مذاکرات می دید.

حدودا کمتر از 30 دقیقه بعد آنها به محل سفارت ایران در اتریش رسیدند و سپس با تشریفات خاصی آقای دکتر والاناهید به اتاقی که آقای عراقچی منتظر ایشان بود و زودتر رسیده بود راهنمایی شدند. پس از خوش و بشی رسمی مقابل هم نشستند و بدون حضور کسی با هم به گفتگو پرداختند و ابتدا آقای عراقچی گفت:

_خب جناب دکتر من نامه شما رو خوندم، اول که یک شوخی می دیدم و فکرش رو نمی کردم شما خود واقعی دکتر والاناهید باشید و بخواهید تا این حد موقعیت خود و اعتبار پدر خانمتون رو به خطر بیاندازید، ولی با اینحال با توجه به خاص بودن موضوع دستور پیگیری که دادم، دیدم بله خود شما هستید.

دکتر والاناهید لبخندی زد و گفت:

_من در واقع اعتبار پدر خانمم رو زیر سؤال نمی برم چون چیزهایی که قرار هست عنوان کنم توسط ایشان یا حزب او صورت نمی پذیرد  ولی اینکه حقایقی رو از طریق ایشون به دست آوردم و قرار هست بگم خب بخاطر ارق ملی و علاقه به وطن و مردمان سرزمین آبا و اجدای من هست که سالها با تحریم های بی رحمانه کشوری که در آن زندگی می کنم مواجه شدن و الآن بهترین فرصت هست که می توان با کمی درایت به آنها پایان بخشید.

عراقچی لحنی جدی و البته غرورآمیز به خود گرفت و گفت:

_باعث افتخار ماست چنین برداشتی از طرف شما درباره سرزمین آبا و اجدادیتون . ولی در نامه نوشته بودید می خواهید راجب به برجام و امضاء آن با خودکار کراس صحبت کنید و بعد یک شماره و معرفی خودتون بود به علاوه اینکه تاکید کرده بودید دیداری داشته باشیم به صورت محرمانه و بدون اطلاع کسی از جمله پدر خانمتون جان کری، ما هم مراتب رو رعایت کردیم ولی توضیح دیگه ای نبود.

_بله شرایط حساس بود و ایجاب می کرد حضوری در میان گذاشته بشه

_جمله ای درباره خودکار کراس نوشته بودید که با اون برجام امضاء بشه، من زیاد متوجه این موضوع نشدم ولی خب خودکار بسیار خوبی هست.

در ایران فروشگاهی هست به اسم ایران پنز که جدیدترین و بهترین محصولات از برند کراس از جمله خودکار کراس رو عرضه می کنه و من هم از مشتریان این سایت هستم. اتفاقا خودکار فوق العاده ای هست و خیلی به کار ما سیاست مدارها میاد اینکه برای رنگ های بکار رفته در اون یک آزمایش 100 ساعته خوردگی و عدم رنگ پریدگی صورت می گیره تا در برابر نور مقاوم باشند و یا در مورد خودنویس کراس که نوک آن با آلیاژی ساخته میشه که متناسب با زاویه دست نویسنده تطبیق پیدا می کنه و گارانتی مادام العمر و… همیشه منو شگفت زده می کنه. ولی ربط این مسائل به برجام رو نمی فهمم!

_بله ربطی نداره ولی توضیحات من ربطش رو مشخص می کنه، چند ماهی هست که من از طریق پدر خانمم متوجه شدم که حزب دموکرات قصد داره در خصوص برجام با ایران به توافق برسه و امتیاز بده ولی هدفشون برای بهره برداری از اون در انتخابات آینده امریکا است که اگر رأی بیاورند خب برجام خواهد ماند که البته زیاد خوشبین نیستند و برای همین دست به چنین حرکاتی چون توافق با ایران می زنند که به مردم آمریکا بگویند ما ایران را که می رود تا یک خطر هسته ای بشود محار کرده ایم،

ولی در صورت پیروزی جمهوری خواهان برجام باطل خواهد شد و احتمال این بنابر تحلیل پدر خانمم بسیار بالاست. به قول ایشان جمهوری خواهان وقتی با شعار «عظمت را به آمریکا باز می گردانیم» به صحنه رقابت های انتخاباتی آمده اند اگر توافقی در برجام شکل بگیرد آنها با استناد به اینکه آمریکا غرور ملی خود را در توافق برجام شکسته و عظمت خود را از دست داده برای ابطال برجام اقدام خواهند کرد!

_عراقچی لحظه ای به فکر فرو رفت و سپس گفت:

_ما تحلیل مان اینگونه نیست و چون فکر می کنیم این یک توافق برد برد است و هم آمریکا متنفع خواهد شد و هم ایران، لذا دلیلی برای ابطال آن وجود نخواهد داشت.

_مگر برای این همه سال تحریم کشورمان دلیلی وجود داشت؟

عراقچی دکتر والاناهید را تحسین کرد و گفت:

_چه به نکته خوبی اشاره کردید و دقیقا حرف دل ما رو زدید

_پس با این حساب حتی توافق برد برد هم نمی تواند مانع ابطال برجام در آینده شود.

عراقچی نصفه و نیمه تاییدش کرد و گفت:

_خب حالا پیشنهاد شما چیه؟

_پدر زنم جان کری معتقد بود اگر ایرانی ها بتوانند از غرور ملی امریکایی ها بهره برداری کنند، حتی در صورت پیروزی جمهوری خواهان در انتخابات که با شعارهای مرتبط با برگرداندن عظمت و غرور ملی به امریکاییها حرف می زنند و از الان هم توافق در برجام رو محال و اشتباه می دونند، نتوانند برجام را باطل کنند.

_خب این تغییر و تحولات رو ما هم رصد کردیم و می دونیم اما پیشنهاد شما چیه برای بهره برداری از غرور ملی آمریکایی ها؟

_می توانید برجام رو با خودکار کراس امضاء کنید، این خودکار سمبل آمریکاست و حدود 170 سال تاریخ داره و از آبراهام لینکلن اولین رئیس جمهور آمریکا تا به الان برند محبوب رؤسای جمهور آمریکا و کاخ سفید بوده، مردم هیچوقت پیمانی رو که توسط طرف مقابل با سمبل ملی آنها امضا بشه و بخواد باطل بشه نمی پذیرند

و اینجوری دست جمهوری خواهان رو از پشت خواهید بست که بخواهند با این حربه برجام رو باطل کنند، چه بسا که از الان شعار انتخاباتی اونها ست. فقط باید این موضوع رو رسانه ای کنید تا مردم آمریکا از این موضوع مطلع بشوند.

عراقچی لبخند ملایمی زدو گفت:

_بعید می دونم با وجود رسانه های قدرتمند دارای ابزارها و امکانات وسیع در ایالات متحده ما بتوانیم در این خصوص یعنی بهره برداری از غرور ملی مردم آمریکا اون هم از طریق امضاء با سمبل این کشور یعنی خودکار کراس کاری از پیش ببریم. اما ممنون از توجه و حس وطن پرستی شما

سپس عراقچی که می دید کار برجام تقریبا تمام شده است و احتمالا فردای آن روز به امضاء خواهد رسید و برای طرفین پیمانی برد برد محسوب می شود، حرف های دکتر والاناهید زیاد به مذاقش خوش نیامد و حتی برایش عجیب و بعضا خنده دار بود لذا در ادامه خواست این بحث را زود تمام کند و گفت:

_اما با اینحال من این مسائل رو با شخص وزیر جناب آقای ظریف در میان میذارم. حالا اگر مطلب دیگه ای هست بفرمایید و اگر نیست من می بایست به هتل کوبورگ برگردم چون روزهای پرکاری داریم و حضور من هم در آنجا ضروری است.

_بله ولی حتما به این نکته توجه کنید، چون آینده برجام با خطر ابطال آن توسط جمهوری خواهان مواجه خواهد بود.

_نگرانی شما رو درک می کنم و به جناب ظریف حتما منتقل خواهم کرد

سپس از جایش نیم خیز شد و دکتر والاناهید هم بلند شد و از هم خداحافظی کردند و با تشریفات خاص، دکتر والاناهید با ماشین سفارت به هتلش بازگردانده شد.

پس فردای آن روز هم یعنی 23 تیر 1394 برجام بین ایران و اتحادیه اروپا و گروه 5+1 امضاء شد ولی طرف ایرانی برای امضاء از خودکار کراس استفاده نکرد. حدود 3سال بعد در حالی که دکتر والاناهید در خانه پدر خانمش در بیکن هیل بوستون آمریکا حضور داشت،

یعنی شب 18 اردیبهشت 1397 به همراه جان کری در حال تماشای خبری از تلویزیون بودند که همان روز غوغایی به پا کرده بود و آن ابطلال برجام توسط رئیس جمهور وقت، دونالد ترامپ بود که باشعار عظمت را دوباره به آمریکا بر می گردانیم رئیس جمهور شده بود.

همانجا دکتر والاناهید خطاب به جان کری که روی مبل مقابل او نشسته بود و به همراه او تلویزیون می دید گفت:

_اگر ظریف با خودکار کراس برجام رو امضا می کرد، آمریکا از برجام خارج نمی شد!

کلیدواژه : برجام
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *